×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

همینجوری

...........

پناه می برم از خود به گرمی بغلت

به نقطه چینِ کلامی یواش توی دلت

: �تو با منی؟!�

ته ِ تاریک ذهن گم شده ام

من از توام وسطِ فکرهای در جدلت

...و باز گشت به دنیا دو چشمِ بی عینک

منم... و خاطره ات توی قصّه ای کوچک

یکی نبود یکی بود جز خدا که نبود

جهان رنگارنگی به زیر سقف کبود

شروع می شد از آغاز ِ خوب ِ سال جدید

کشیدم عکس دو تا کوه را، در ابر ِ امید!

درون چهره ی تو، حسّ مهربانی را

و بعد دودکشِ روی شیروانی را

نگاه های ضعیفی به سوی آینده

گرفتنِِ دستی از همیشه بازنده

‌‌‍‌چِچک چکِ سقفِ خانه ای بدون مکان

به روی خط خطیِ �روزنامه ی کیهان�

به خواب رفتن، روی کتاب های �سروش�

مدام زمزمه ی یک ترانه از �گوگوش�

سکوت، توی خیابانِ شهر ِ در به درم

چه روزهای بدی می گذاشت پشت سرم

پناه می برم از تو به یک خدای رحیم!

که چند روز تمام است، از تو بی خبرم...

و ریخت قرمزی ِ خون به روی نقّاشی

بترس از همه کس، توی شهر خفّاشی

از این کسی که نبودم...و هی لِهم کرده

از این که زخمِ تو روی تنم ورم کرده

از این که باز کنی دستبند سبزت را

کسی حساب کند مخفیانه قبضت را

تمامِ شهر شده خاطرات ِ غم زده ام

کجاست جایی که با تو من قدم زده ام؟!

فشرد یاد تو را، روزگاری و روزی

که له شده در مشتم نشان پیروزی...

: �تو با منی؟ دِ بگو! هی!

همین؟ خداحافظ؟!�

یواش قاطی می شد سیاه با قرمز...

پناه می برم از یک خدای خوابالود

به نقشِ سوختن ِ خانه ای در آتش و دود

به بی تفاوتی ِ صحنه های ویرانی

خوشی ِ این که به هر حال زنده می مانی!

و باز گشت به دنیای خوب نقّاشی

به خط خطی ِ قشنگ ِ دو بچّه ی ناشی

بدون تو... و خدا، با مداد ِ زرد و سفید

طلوع می کند از پشت کوه ها، خورشید؟!

 

یکشنبه 28 آذر 1389 - 9:54:04 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم

پیوند های وبلاگ

آمار وبلاگ

13126 بازدید

1 بازدید امروز

1 بازدید دیروز

32 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements